گاه گاهی که دلم می گیرد پیش خود می گویم آنکه جانم را سوخت
یاد می آرد از این بنده هنوز؟...
گفته بودند که از دل برود یاد چو از دیده برفت...
سالهاست که از دیده ی من رفتی و لیک دلم از مهر تو آکنده هنوز ،
در قمار دل من بردی و لیک، منم آن عاشق بازنده هنوز!
غمم از وحشت پوسیدن نیست
غمم از زیست بی تو در این لحظه ی پر دلهره است.